اي دو عالَم فرشِ زيرِ پايِ توشهرِمان آذين شده برايِ توهر صدايي مي رسد از هر طرفغير از آن صدايِ آشِنايِ توچارده قرن است در قابِ فَلك ...نيست عكسِ چهره ي زيبايِ توچارده قرن است ، از گناهِ ما ...به عقب افتاده ماجرايِ توچوبْ خطّ ِ جمعه هامان پُر شده ...از خيالِ سبزِ جمعه هايِ توبس كه تو ( امروز و فردا ) مي كُني ...پُر شده امروزم از فردايِ تودفترِ ( حضور ، غيابِ ) عاشقي ...پُر شده از غيبتِ كُبرايِ توچارده قرن است ، ما منتظريم ...كه به سر آيد شبِ يلدايِ توچارده قرن است پيدا نشده ...سيصد و اَندي نفر ، برايِ توآخَر اي راز و نيازِ دل ؛ بياتكسوارِ يكّه تازِ دل ؛ بيااي زمين و آسِمان ، منتظرتاي غريبانِ جهان ، منتظرتسالها رفت و خبر از تو نشدمانده ساعتِ زمان ، منتظرتفاطميّه و محرّم و صفر ...مِثلِ ماهِ رمضان ، منتظرتاي بهارِ ابديّ ِ فاطمه ...هست هر فصلِ خزان ، منتظرتمرتضي ندبه برايت خوانَد و ...فاطمه ، سينه زنان ، منتظرتبي حرم ؛ از تو حرم مي خواهد و ...بي كفن ؛ رويِ سَنان ، منتظرتزينبِ دل خسته ؛ مانده سالها ...در حرم ، قامت كمان ، منتظرتمانده آن پيرِ سه ساله ي حسين ...در خرابه ، نگران ، منتظرتمسجد و حرم بُود منتظرتساقي و عَلم بُود منتظرتاي به رُخ پرده كشيده ؛ باز گرديوسُفِ پنهان ز ديده ؛ باز گرداز غمت اي
حضرتِ ليلا ؛ دگر ...اين دلِ مجنون ، بُريده ؛ باز گردالتيامِ زخم هايِ فاطمه ...جانِ آن قامت خميده ؛ باز گردوارثِ غربت و غيرتِ عليوقتِ آمدن رسيده ؛ بازگردشاهدِ كوچه صدايت مي زند ...انتقامِ آن ( كشيده ) باز گردگوش كُن ؛ دارد صدايت مي زند ...رگِ حلقومِ بُريده ؛ باز گردجانِ آن طفلي كه در ظهرِ عطش ...شير از تير ؛ مَكيده ...؛ باز گردپرده ي حُرمتِ عمّه ي تو را ...چشمِ بي حيا دَريده ! باز گرداي أبال دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 13:38